کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی     نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن     قالب شعر : ترکیب بند    

هر کس که می‌خواهد ببیند لطف حیدر را            بـاید بگـیرد دامنِ موسیَ ابنِ جعـفر را

باب الحـوائج شد که درمانده نَـمانـیم و            باب الحوائج شد بگـیرد دستِ نوکر را


از نسل شیرِ خیبر و زهرای مرضیّهَ‌ست            با دستِ بسته می‌کند تسخـیر؛ خـیبر را

از هر سرِ انگشت او جود و کرم جاری‌ست            وقتی نَفَس می‌زد جهان می‌دید کوثر را

بابای سلطان خراسان است و معصومه            دنـیـا بـبـیـن ایـن پـادشـاهِ ذرّه‌پـرور را

بر روی دوشَش بیرقِ شیخ امامان است
استاد عـلم و
رأفـتِ شاه خـراسان است

در هر کجای کـشور ما رَدّی از پـایش            شـد افـتـخـار مـا غـلامـیِ پـسـرهـایـش

معصومۀ او سفـره داری می‌کند در قـم            پهن است در مشهد به لطف حق ببین سایهَ ش

شیـراز صحـنِ احـمد ابنِ مـوسِیِ کاظم            یارِ علی موسیَ الرّضا غمخوار بابایش

بـایـد جــوانِ او زیــارتـگـاه ری بـاشـد            عـبدالعـظیم از زائـران حـمزه و پـایش

در شهرِ ری وا شد اگر موسیَ بن جعفر خواست            هر سوی ایـران یک زیارتگـاه بابایش

با این حَـرم‌ها کـشورِ ما کـاظـمینی شد
موسیَ بن جعفر خواست که ایران حسینی شد

با روضه‌اش صدها گِره از کار ما وا شد            چه دردهایی که در این مجلس مداوا شد

مادر بزرگی سفرۀ موسی بن جعفر داشت            حاجت‌روا از پای سفره هر کسی پا شد

هر کس که از خُـدّام این آقاست شد آقا            هر کس به سینه سنگ عشقش زد مسیحا شد

از بـانـوان جَـنّـةُ الاعـلی شـد و با یک            گـوشه نگـاه او برات عـشق امـضا شد

هستم گدای خانه‌اش دارم رضا را شکر
از کاظـمینش کربلا رفتم خدا را شکر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ و مغایرت با آیه قرآن حذف شد؛ ضمن اینکه خداوند برای حضرت مریم نیز در قرآن کریم جایگاه خاص در نظر گرفته و دو بار با عبارت اصطفاک حضرت مریم را برتری بخشیده است « يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمِينَ‌»

یوسف به دنبال غـلامیِ رضای اوست            مریم کنیز دخترش در شهر قـم؛ تا شد

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : عاطفه جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

تجلی داده‌ای با هر دعایت روح عرفان را            فـضیلت داده القابت تجـلی‌گاه انسان را

تو را باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم            عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟


رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی            کشیدی بر فضیلت های هارون خط بطلان را

پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر            ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را

تو با این بردباری ها به اصحابت نشان دادی            برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را

شترها هم نباید خدمت ظالم کـنند، آری            تو روشن کرده‌ای با این سخن تکلیف صفوان را

اشداء عـلی‌الکـفارُ کـظم غـیظ را با هم            نشان دادی چنین توصیه‌های ناب قرآن را

اگر چه ماه محبوسی و فی قعر السجون بودی            ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نگاهت مبداء تاریخ انسان است آقاجان           نگاهی که قسیم کفر و ایمان است آقاجان

خدا با قصۀ پر غصۀ یوسف به ما آموخت           همیشه جای خوبان کنج زندان است آقاجان


نه آن هارون گرگ، آن نارشیدِ زشت عباسی           که خود هارون تو، موسی بن عمران است آقاجان

تقیّه شد سلاحت تا بماند زنده این مکتب           که گاهی ماه، پشت ابر پنهان است آقاجان

زمانی ابن یقطین گفت و کلّ راویان گفتند           که این باب الحوائج باب عرفان است آقاجان

نه تنها مشهد و قم بوی گلهای تو را دارند           که عطرت منتشر در کلّ ایران است آقاجان

دمی هم غافل از احوال یاران نیست قلب تو           که حتی فکر اشترهای صفوان است، آقا جان

بگو از امتداد خون خود با قوم خون آشام           تویی آرامش و بعدِ تو طوفان است آقاجان

بهشتی هست در بغداد: نامش کاظمین توست           ولی حس می‌کنم آنجا خراسان است آقاجان

متاعی سخت کمیاب است اربابی شبیه تو           اگرنه مثل ما نوکر فراوان است آقاجان!

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای که تـسبـیـحِ هـمه اهـلِ دعـایی آقا            هـفـتـمـیـن پـلّـۀ پــروازِ خــدایـی آقـا

آیـنــه دارِ رُخِ شــیـــرِ خــدایــی آقــا            پـاره‌ای از جـگـرِ خـیـرِ نـسـایـی آقـا


پـسرِ حـضرت صادق چقَـدَر والایی

کوه احسان، یمِ رحمت، پسرِ زهرایی

دمِ تو عـینِ مـسیحـاست خـدا می‌داند            نَفَـست اصلِ مـداواست خـدا می‌دانـد

هنرت رخنه به دلهاست خـدا می‌داند            نامت ای یار چه زیباست خدا می‌داند

حضرت عشق همیشه کرمت پا برجا

تا خودِ حـشر الهـی عَـلَـمت پا بـرجا

بابِ حاجات بده حاجـتِ ما را امشب            حضرت نور بده عزّتِ ما را امشب

کسل هـستـیم بـده هـمّتِ ما را امشب            گرچه پـستـیم بده قـیمت ما را امشب

ما فـقـیرانِ جهـان را بپـذیـر آقـاجان

مرحمت کن ز گدا دست بگیر آقاجان

در سرم حال هوایی‌ست هواییِّ حرم            قـسـمتـم کن که بیـایم به گـدایّیِ حرم

کاظمین ست و یقین عطرِ خدایّیِ حرم            کی شفـایـم بـدهـد خـاکِ دوایّیِ حـرم

برسان تذکـره‌ای جانِ رضا  یا مولا

کی ببینم حرم و صحن و سرا یا مولا

بـه عـنایاتِ تو سوگـند شکـایت دارم            خـسته جـانم بخـدا میـلِ هـدایت دارم

از تو درخواستِ یک برگۀ دعوت دارم            ببرم شهرِ خودت شوقِ زیارت دارم

یـا امـامُ الـفـقــرا فــقـرِ تـمــامــم آقــا

نـوکـریِّ تـو نـمـوده ست بـنـامـم آقـا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

پـسرِ حـضرت صادق چقَـدَر والایی            فاش و بی‌پـرده بگویم پسرِ زهـرایی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

در سرم حال هوایی‌ست هواییِّ حرم            قـسـمتـم کـنگره بیـایم به گدایّیِ حرم

له عـنایـاتِ تو سوگـند شکـایت دارم            خـسته جـانم بخـدا میـلِ هـدایت دارم

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

خورشید هر شب می‌دمد از مشرق پیشانی‌ات            وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانی‌ات

جز یاد حق در خلوتت راهی ندارد هیچکس            وقتی که هستی هم‌قسم با سجدۀ طولانی‌ات


هر بار یونس می‌شود مبهوت کظم غیظ تو            چشمی ندیده یک‌دم از این قوم روگردانی‌ات

هرکس اسیر سورۀ والشمسِ رویت می‌شود            از قعر ظلمت می‌رسد تا ساحل نورانی‌ات

عزم تو فولادی‌تر است از میله‌های این قفس            هرگز ندیده دیدۀ فـرعونیان حیرانی‌ات

»یا رَبِّ خَلِّصنِی مِنَ السِّجن» از نگاهت می‌چکد            اما همه در حیرت از آرامش طوفانی‌ات

یعقوبی و دارد دلِ تنگت هوای یوسفت            بوی مدینه می‌وزد از گریۀ پنهـانی‌ات

با بُشر حافی آمدم امشب به سوی طور تو            آزاد آزاد است از بند جهان زندانی‌ات

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : حسین عباسپور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

هفت آسمان در دست‌های مهربانت بود            هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود

تـسبـیحی از ماه و سـتاره بین دستانت            خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود


تصویر تو در قاب زنـدان باز می‌تابید            یا نور و یا قدوس وقتی بر زبانت بود

با تـازیـانه روزه‌ات را بـاز می‌کـردند            اشک غریبی آه غربت، آب و نانت بود

وقت قنوت آخرت، خون گریه می‌کردند            زنجـیرهایی که به دسـت ناتـوانت بود

طعنه شنیدن، داغ دیدن، خون دل خوردن            هـرچند مـوروثی مـیان دودمـانت بـود

اما خدا را شکر این حرمت شکستن‌ها            دور از نگاه مضطر معصومه‌جانت بود

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : حمیدرضا برقعی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

فلق در سینه‌اش آتش‌فشان صبحگاهی داشت            که خون‌آلود پیغام از کبوترهای چاهی داشت

طراوت در هوا از ریشۀ زنجیر می‌روید            زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت


مگر خورشید را هم می‌توان خاموش کرد آخر            کسی از تیرۀ شب در سرش افکار واهی داشت

عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی‌تر            که در آن نخ‌نما آغوش اسرار الهی داشت

کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است            مگر او نیت دیگر به غیر از خیرخواهی داشت

هماره آه او خرج دعا بر دیگران می‌شد            اگر در سینه‌اش یارای آهی گاه‌گاهی داشت

به تسبیحش قسم، زنجیرۀ عالم به دست اوست            چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت

چه بنویسم از آن گودال، از آن قعر سجون، از زخم            از آن زندان که حکم روضه‌های قتلگاهی داشت

تمام کشور من، کاظمین کوچک مردی‌ست            که در هر گوشه‌ای از خاک ایران بارگاهی داشت

تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد            تو حَوّل حالنایی، حال و روزم با تو بهتر شد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : شعرای آئینی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

موسایی و صد جلوه به هر طور کنی            هر جا گـذری، حکـایت از نـور کنی
تـو بـاب حـوائـجـی و ما حـاجـتـمـنـد            مـا را نـکـنـد ز درگـهـت دور کـنـی


سید محمد رستگار

چون سرو همیشه راست‌قـامت بودی            مـعـنـای شـرافـت و شـهـامـت بـودی
در بهت سکوت و ظلم هارون، عمری            فــریــاد رســای اسـتــقــامـت بــودی

سید هاشم وفایی

دل در حرم تو خویش را گم کرده‌ست            یعـنی عـوض گـریه تـبـسم کرده‌ست
مـوسـای کـلـیـم نـیـسـت این دل، امـا            بـی‌واسـطـه بـا شـما تـکـلـم کرده‌ست

محمد جواد غفورزاده

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قصیده

ای بـنـای حـرم عــدل و امـان را بـانـی            ای ز انــوارِ تـو، آفــاق هـمـه نــورانـی

ای تو در مکرمت و جود، نبی را مانند            ای تو در منـزلت و قـدر، عـلی را ثانی


آن جمال ملکـوتی که تو داری، به مَلَک            از تـمـاشـای رُخـت دست دهـد حـیرانی

تویی آن نوح، که خود روح نجاتی هر گاه            گـیـتی از سـیل حـوادث بـشـود تـوفـانـی

گردش چشم تو و گردش افلاک یکی‌ست            نـکـنـد چـرخ ز فـرمـان تـو نـافـرمـانـی

که گمان داشت که با آن همه تشريف و جلال            یـوسف فـاطمه یک عـمـر شود زندانی؟

آب شد شمع وجود تو و خون شد جگرت            آه از ظـلـمـت زنـدان و شـب ظـلـمـانـی

از هـجوم غـم و اندوه به تـنگ آمده بود            روح قــدســی تـو در کــالـبـد انــســانـی

جان فدایت که به يک عطف نظر زنده کنی            در دل و جـان جـهـان عـاطفـۀ عـرفـانی

از لب لعـل تو، انـوار هدایت جاری‌ست            ای سـحـاب کـرمت، در هـمـه‌جا بارانی

ای کـلامُ اللَّه نـاطق که تو را می‌خـوانـند            شــجــر طــیــبـه در مـعــرفـت قــرآنـی

حبس و تبعید به فتوای تو محبوب‌تر است            از قــبـول سـتــم و سـلـطـۀ بـی‌ایــمـانـی

بر در قـاضـی حـاجـات مـنـاجـات‌کـنـان            عرض حاجت بری ای سجدۀ تو طولانی

آفتابی و سفـر می‌کنی از شرق به غرب            عجـب از صبر تو در سـایۀ سرگـردانی

اهـرمن گرچه بسی بهـر فـنایت کـوشـید            حـاش لِلَّه کـه شـود جـلـوۀ یـزدان، فـانـی

شاهد مـکـتب تـوحـیـدی و در راه هدف            بِـاَبـی اَنـت و اُمّـی کـه شـدی قــربــانـی

روح و ریحان حریم تو دل از دستم برد            بـاز مـمـنـونـم از آن رایـحــۀ روحــانـی

تا مرا رخـصت پـابـوس تو پـیـدا نـشـود            مـنم و دست و گـریـبان غـمـی پـنهـانـی

«گر چه دوريم به یاد تو سخن می‌گوییم            بُـعـد مـنـزل نـبـود در سـفـر روحـانـی»

با تـولّای تو، تا گـلـبن طـبـعـم گـل کـرد            عـوض گـریـه کـند دیـده گـلاب‌افـشـانـی

چه بخواهم که تو خود حال مرا می‌بینی            چه بگـویم که تو خـود درد مرا می‌دانی

نظری کن که «شفق» محرم کوی تو شود            ای بـنـای حـرم عــدل و امـان را بـانـی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمدمهدی سیار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هـنـوز اسـیـر نـمـاز تــوأنـد زنـدان‌هـا            و پـایـبــنـد نـگــاهـت دل نـگــهـبـان‌هـا

تو مثل یک نفس تازه حـبس می‌گـشتی            تویی که در نفـست گـم شدند طـوفان‌ها


«چه خلوت خوشی» آرام زیر لب گفتی            و سـجـده کـردی جـای تـمـام انـسـان‌ها

نشد طـلـوع کـنی تا تو را طواف کـنند            تــقــیـّـه‌کـار شـدنـد آفــتــاب‌گــردان‌هــا

تو یوسفی و مجازات یوسـفی این است            چـنـیـن دهـنـد گـواهـی تـمـام قــرآن‌هـا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هـنوز اسـیـر سـکـوت تـوأند زنـدان‌هـا            و پـایـبــنـد نـگــاهـت دل نـگــهـبـان‌هـا

مدح امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شد غـزل آغاز در مـدح رحـیم دیگری            هفـتمین بار است مستم از نسیم دیگری

هر كجا او هست آنجا میشود عرش خدا            گوشۀ طور است در سجده كلیم دیگری


با كدامین نام باید نام تو خواند و نوشت            حـضرت باب الحـوائج یا كریم دیگری

نیست غیر از كاظمین ات هیچ جا در عالمین            در كنار هم دو گـنبد در حـریم دیگـری

نیست هرگز بر علی ابن ابی طالب قسم            جز شما هرگز صراط مستـقـیم دیگری

باز هم در میزند این خانه را در باز كن            هم فـقیری هم اسـیری هم یـتـیم دیگری

نیمی از دل گم شده از عمد در صحن رضا            گـم شده در كـاظـمین انگار نیم دیگری

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ذرّه‌ای در نزد خورشید درخشان توأیم            تشنه‌ای در حسرت یک جرعه باران توأیم

سالها نان خـورده‌ایم از سفرۀ اولاد تو            روزی ما می‌رسد چون بر سر خوان توأیم


گوشه‌ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق            هرکجا هـستـیم گویی کـنج ایوان توأیم

زائـران دخـتـر تـو زائـران فـاطـمه‌اند            تا ابد ممنون این لطف دو چندان توأیم

ما غذای خانه‌هامان هم غذای حضرتی‌ست            درمیان خانه هم در اصل مهمان توأیم

بی‌گمان ایل و تبارت عزّت این کشورند            در حقـیقت اهل جمهـوری ایران توأیم

بچه‌های تو در ایران پادشاهی می‌کنند            حضرت غربت نشین! مدیون احسان توأیم

شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف            امر، امر توست آقا، تحت فرمان توأیم

بی‌گمان بی‌حب تو اسلام ابـتر می‌شود            دین هر کس پای خود ما که مسلمان توأیم

ما مسلمان تو؟! نه! از پیر خود آموختیم            پیـش شأنت در مـقام کلب دربان توأیم

قبلۀ ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض            بــنــدۀ نـاقـابـل شـاه خــراســان تـوأیـم

عبد صالح بوده‌ای، باب الحوائج بوده‌ای            ما هـم آقـا از مـریدان عـمـوجان توأیم

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای دو صد موسی به طورت مُلتَجی!            آفـتـاب و مه بـه نـورت مُـلـتَجی!

نـالـۀ پـنـهـان تـو، شـمـشـیــر تـو            حـلـقـۀ وصـل خــدا، زنـجـیـر تـو


شــمـعِ خـلـوتـگـاهِ بــزم کـبــریـا!            کــعــبــۀ روح بــلــنــد  انــبـــیــا!

گوهر رخـشانِ شش دریای نـور!            نخل سبز نور بخـش هشت طور!

آسـمـانِ پـنـج خــورشـیـد کـمـال!            هـفـتـمین وجهِ خـدای ذوالـجـلال!
عـرش اجلال و شرف را قـائمه!            حـاصل عـمرت رضا و فـاطـمه!
انــس بـا مـعــبـود، روح نــیّـتـت            حـبـس دشــمـن شـاهـد حــریّـتـت
روح عـرفـان در مـناجـات شبت!           
آسـمـان لـبـریـز یـا رب یـا ربت!

ذکـر، مـشـتـاق و دعـا دلــداده‌ات            اشـک تـنـهــایـی گـل سـجــاده‌ات
نام حـق گـل کرده از لب‌هـای تو            گـریه، شـمـع محـفـل شب‌های تو
آیـه‌هـای نــور، مـشـتـاق صـدات            جـانِ شـب بـیـدارهـا بــادا فــدات
قـبـلـۀ دل بـاب حــاجــات هــمــه            نـالـه‌ات صــوت مـنـاجـات هـمـه
حـبـس تـو خـلـوتـگـه دلـدار بـود            سلـسـله خـوشتر ز زلف یـار بود
ای دل مـطــمـوره‌هـا زنــدان تـو            حـلـقـۀ زنـجـیــرهــا گــریـان تـو
حـبس تو از قـلب شب تـاریک‌تر            با خـدا از هـر زمـان نـزدیـک تر
ای هــمــایِ اوفــتـاده از نــفــس!            تـو کـجــا و دامـن تـنـگ قــفـس؟
تـیـره تـر از گــوشــۀ زنـدان تـو            سـیــنـۀ تـاریـک زنــدانـبــان تــو
بـــارهـــا و بــارهـــا و بــارهـــا            دیــده در حـبــس عــدو آزارهـــا
حـیـف، مـولا لحـظـۀ جان دادنت            بـود زنـجـیـر عــدو بـر گـردنـت
لحـظه لحظه می شکـست آئـینه‌ات            وقت رفـتن بود سنگـین سیـنـه‌ات
هـمچـو جـدّت از همه محـروم‌تر            نـیـست زنـدانی ز تو مـظـلـوم‌تـر
زهر، آتش شد، تو را بی تاب کرد            آب کــرد و آب کــرد و آب کـرد
گرچه باید در عزایت خون گریست            گرچه زندانی چو تو مظلوم نیست
اشک ما جاریست عمری از دو عین            بر تو و بر جدِّ مـظـلـومت حسین
جـسـم پـاک تو به دوش چـار تـن            جسم جـدّت ماند بی غـسل و کفـن
پـیـکـر تـو در غـل و زنجــیـرهـا            پـیـکــر او طـعــمـۀ شـمـشـیـرهـا
جسم تو از زهـر دشمن شد کـبود            جـسم او را زخـم روی زخـم بود
زخم ما زخمِ تنِ صد چاک اوست            اشک"میثم" وقف خون پاک اوست

: امتیاز

مدح امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : احمد جواد نوآبادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

وقت برگشتن دلش را در حریمش جا گذاشت           هرکسی که آمد و در کاظمینش پا گذاشت

او همیشه حاجت هر شیعه‌ای را داده است           هر زمانی دست دنیا کار ما را وا گذاشت


مادر موسی شده محـو فضیلت‌هاش که           نام فرزند خودش را قبل از او موسی گذاشت

آن زمان که حضرت موسی پُر از تشویش بود           با مـدد از نامِ او پا در دل دریـا گذاشت

روزگارش بین زندان‌ها تک و تنها گذشت           چون که شهر او امامش را تک و تنها گذاشت

رفت و بعد رفتنش هم هر نگهبان می‌گریست           از کرامت عطر خود را بین زندان‌ها گذاشت

از ازل مدیـون ذره پروری‌اش مانده‌ایم           مرقد معصومه‌اش را بین شهر ما گذاشت

از نگـاه لطف او بـوده اگر شاعـر شدم           روی لبهایم فقط او شعرهایم را گذاشت

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سودابه مهیجی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مانـنـد دودمـان صبـوری که داشـتـی            ارثـیـۀ عــتـیـق شـعـوری که داشـتـی

یک عمر با جهالت شب در ستیز بود            در سیـنه‌ات اصالت نوری که داشتی


شیـرازه‌اش به غیر غـم مردمان نبود            دیوان بغـض‌های قـطوری که داشتی

در گوش کافـر و کنج زندان شهید شد            فـریادهای زنـده به گـوری که داشتی

آه ای نسیم خـستۀ فـرسوده بال و پر !           هـمراه غـربتِ به وفـوری که داشـتی

در ذهن عشق، خاطره‌ای جاودانه است            از کوچه‌های خاک عبوری که داشتی

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

در گوش کافـر و کر زندان شهید شد            فـریادهای زنـده به گـوری که داشتی

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در دو عالم در دلش هرگز نباشد درد و غم            بر درِ این خانه هر کس شد عزیز و محترم

خانه‌ای که حک شد از روز ازل بر سردرَش            ذکر یاموسی بن جعـفر یا امام ذوالکرم


آمدم! چون راه دادی و نمی‌گویی که این            روسفید و روسیاه است و عرب یا که عجم

سفره‌ام برکت گرفت از ریزه نانِ سفره‌ات            کم شده اما نـمی‌دانم چـرا رزق حـرم؟!

در هوای مشهد و قم بارها حس کرده‌ام            فاصله دارم فـقـط با کـاظمینت یک قدم

حضرت باب ٱلحوائج هستی و شد مستجاب            حاجتم یا از تو یا از حضرت صاحب علَم

عاشقِ شش گوشه‌ام! هنگام امضایِ برات            جا نـمانـم از نگـاه تو... نـیـفـتـم از قـلم

بس که خوبی سائلت را پُر توقع کرده‌ای            کم نمی‌خواهم! نخواهد رفت چون دستت به کم

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : علی فردوسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اشکی نمانده است که بر لب تبسّم است            حالا که آب نیست وضـوها تیّـمم است

از بس که توبه کرده و آن را شکسته‌ایم            از یـاد بُـرده‌ایم که این بار چـندم است


موسای من کجاست عـصای عـنایتت؟            در من هزار نیل هوس در تلاطم است

مدیون دست‌های تو هستیم یک به یک            برنا و پیر، عاقل و عاشق، خمار و مست

از بس که بیت بیت، خجـالت کـشیده‌ام            پیش تو دست و پای غزل‌های من گم است

قلبت به جستجوی عزیزان دو تکّه شد            یک تکّه‌اش به مشهد و یک تکّه‌اش قم است

امّا بدان که عـشق جگـر گوشه‌های تو            در قلب ما عزیز ترین چیز مردم است

آقـا تـو را به جـان رضایت، عـنـایـتی!            این بیت هر چه نیست ولی بیت هشتم است

داری بـه بـیت آخـر مـن رو مـی‌آوری            تـعـبـیر این وداع سـلامٌ عـلـیـکـم است

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌رسد از هر طرف زائر مدام از راهِ دور            سهم من در حدّ یک عرضِ سلام از راه دور

نیـستم دور ضریحت! در خـیالـم بـارها-            می‌روم گم می‌شوم در ازدحام از راه دور


در طوافت می‌دوَم با پای شعرم هفت بار            تا کمی زائـر شوم با احترام از راه دور

اشک می‌ریزد دلم! از شوق٬ پرپر می‌زند            دور گنبد؛ بر فراز پشت بام از راه دور

آیهٔ «وٱلکاظمینَ ٱلغَیظ» راه و رسم توست            کاش دریابی مرا در این مقام از راه دور

حضرت باب ٱلحوائج هستی و تا زنده‌ام            میگذاری مهربان، سنگ تمام از راه دور

بارها با چشم خود دیدم سپـردی از کرم            زخم‌هایم را به دست التـیـام از راه دور

بُعد منزل نیست، اما در حرم حالم خوش است            گر چه می‌دانم نظر دارد امام از راه دور!

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : عمار موحد نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای که آیـات خـدا در نـام تـو معـنا شـده           در کلامت شعله‌ور تفسیر «واعدنا» شده

در تجلّی‌گاه حق چون پا نهـادی در ازل           جـام طـور سیـنـه‌ات آئـیـنـۀ سـیـنـا شـده


غیرتت آتش زده بر هفت تخت و نه فلک           کظم غیظی کرده‌ای گر چرخ پا برجا شده

در مسیر علم تو لنگ است چون پای عقول           "کـلبهـم بـاسـط" مقـام خـواجـۀ دانـا شده

"لن ترانی" خوانده‌ای در ستر زندان، بعد از آن           دیـدۀ حـیـران دنـیـا غـرق مـافـیـهـا شده

از دعای «نجّنی من سجن هارون» تو بود           ذکر نامت گـر کـلـید حـل مشکـل‌ها شده

سفرۀ باب الحوائج نـذر رایج بین ماست           چون علی موسی الرضا روزی‌رسان ما شده

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : قصیده

ای وجودت مطلع الانوار یا موسی‌ابن‌جعفر            ای جلالت برتر از گفتار یا موسی‌ابن‌جعفر

ای رواقت کعبۀ دل وی حریمت طور سینا            ای هزاران موسیت زوّار یا موسی‌ابن‌جعفر


ای خوش آن بیمار کز فیض تو می‌جوشد شفایش            ای هزاران عیسیت بیمار یا موسی‌ابن‌جعفر

از تو می‌گیرد تجلّی سینه‌ام چون طور سینا            وز تو باشد چشم دل بیدار یا موسی‌ابن‌جعفر

دردمنـدم، مستـمندم، بی‌پـناهم، رو سیاهم            هر که هستم با تو دارم کار یا موسی‌ابن‌جعفر

کظم غیظ و حُسن خلقت دل برد حتّی ز دشمن            همچو جدّت احمد مختار یا موسی‌ابن‌جعفر

می‌توانی در ز خیبر سر ز جسم عمر گیری            در غزا چون حیدر کرّار یا موسی‌ابن‌جعفر

در دهـانم می‌شود دُرّ سخـن قـنـد مکرّر            چون کنم مدح تو را تکرار یا موسی‌ابن‌جعفر

پیش عفو و پای جود و نزد احسانت بود کم            هر چه باشد حاجتم بسیار یا موسی‌ابن‌جعفر

هرکه بودم با تو بودم هر که هستم با تو هستم            در گلستان شمایم خار یا موسی‌ابن‌جعفر

ای که دشمن داد دشنام و نوازش کردی از او            دوستم دستی به سویم آر یا موسی‌ابن‌جعفر

دل بسوی تربـتت دست دعـا بر آسـمانم            بلکه یابم در حریمت بار یا موسی‌ابن‌جعفر

نیست آن قدرم که گردم زائر صحن و سرایت            خاک زوّارت مرا بشمار یا موسی‌ابن‌جعفر

هدیه هر کس از برای یار آرد گوهری را            این من و این چشم گوهر بار یا موسی‌ابن‌جعفر

من به عـالم گـفـته‌ام خاک در این آستانم            لطف کن پا بر سرم بگذار یا موسی‌ابن‌جعفر

کی شود دور ضریحت گردم و گریم برایت            با دلی سوزان و حال زار یا موسی‌ابن‌جعفر

تو همه آزادگان را یاری از لطف و کرامت            از چه در زندان نداری یار یا موسی‌ابن‌جعفر

تیغ آتشبار بر کف گیرم و خونش بریزم            جز تو دل خواهد اگر دلدار یا موسی‌ابن‌جعفر

تو سیه چال بلا را رشگ کوه طور کردی            روز و شب با ذکر و استغفار یا موسی‌ابن‌جعفر

از چه در زندان به جز زنجیر غمخواری نداری            ای به خلق عالمی غمخوار یا موسی‌ابن‌جعفر

با کدامین جرم شد ساییده ساق پات مولا            از چه دیدی روز و شب آزار یا موسی‌ابن‌جعفر

بر تو می‌گریم که زندان تو حتّی روز روشن            بوده تیره تر ز شام تار یا موسی‌ابن‌جعفر

بر تو می‌گریم که از زنجیر و کُند و تازیانه            بر تن پـاکت بـود آزار یا موسی‌ابن‌جعفر

بر تو می‌گریم که در خاک وطن ذُرّیه ات را            گرد غربت مانده بر رخسار یا موسی‌ابن‌جعفر

بر تو می‌گریم که بودی روزه و هنگام مغرب            کردی از خون جگر افطار یا موسی‌ابن‌جعفر

بر تو می‌گریم که از خرمای زهر آلود دشمن            بود در قلبت شرار نار یا موسی‌ابن‌جعفر

کُند بر پا، غل به گردن، اشک بر رخ، زهر در دل            شد نصیب حضرتت هر چار یا موسی‌ابن‌جعفر

من نمی‌دانم در آن زندان چه دیدی لیک دانم            مرگ خود را دیده‌ای صد بار یا موسی‌ابن‌جعفر

راه مشکل، بار سنگین، قامت «میثم» خمیده            کوه غم از دوش او بردار یا موسی‌ابن‌جعفر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب تغییر داده شد زیرا بر اساس روایت شیخ مفید و دیگران ( ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، بحاالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹) سندی ملعون به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر میکرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت میدادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بر تو می‌گریم که از زنجیر و کُند و تازیانه            بر تن پـاکت بود آثـار یا موسی‌ابن‌جعفر

اگر منظور در بیت زیر این باشد که افطاری به حضرت داده نمی شد صحیح نیست و مستند نمی باشد زیرا بر اساس اسناد تاریخی ( عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۸ ح ۱۰؛ امالی شیخ صدوق ص ۱۲۶ ح ۱۸؛ روضة الواعظین ص ۲۱۶؛ مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ص ۳۱۸؛ بحار الانوار ج ۴۸ ص ۲۱۰ و دیگر کتب معتبر) هنگام افطار برای حضرت غذا می بردند و حضرت بلافاصله پس از اطعام مجددا به عبادت می پرداختند.

بر تو می‌گریم که بودی روزه و هنگام مغرب            کردی از خون جگر افطار یا موسی‌ابن‌جعفر

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید؛ ضمناً در مصرع دوم « در میان » صحیح است اما در تمام سایت ها به اشتباه « در یمان » ذکر شده است.

بر تو می‌گریم که تابوت تو بود از تختۀ در            در یمان کوچه و بازار یا موسی‌ابن‌جعفر

بیت زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

راه مشکل، بار سنگین، قامت «میثم» خمیده            کوه غم از دوش او برادر یا موسی‌ابن‌جعفر

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : میلاد یعقوبی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

آن زمـانـی که دل مهـیّـا شـد            دفـتـر غــم مـقــابـلــم وا شـد
تـا کـه آنـرا ورق زدم دیــدم            نهـمین صفحه نام موسی شد


حضرت کاظم از عنایت خویش            نظری کرد و سینه غوغا شد
در تـکـاپـوی گـفـتن شـعـری            طبع سردم چو گل شکوفا شد
نـفـسـی زد بـه آن دم قـدسـی            روح مُـرده دوباره احـیـا شد
تک نگاهی نمود و از پس آن            هــمــۀ درد مـن مــداوا شــد
فــقـط از او زنــم دمــادم دم            نفـسم چونکه وقـف مولا شد
ذکر او بوده ذکر هر روزش            پـور مـریـم اگـر مـسیحـا شد
سیـنـه‌ام پُر شـراره از غصه            نـالـه‌هـایم به غــم هم آوا شد
دل من از گنه زمین گیر است
آمدم تو نگـو دگـر دیـر است
ای کلیمی که صد چو موسایی            عـالـمـی بـنـده و تو مـولایی
در مـدیـح گـلـی به مثل شما            من چه گویم که پور زهرایی
پادشاهان که ریزه خوار درت            بـر هـمـه آفــریـنـش آقــایـی
آن رضایی که جان و دل از اوست            تو به شمس الـشموس بابایی
آفــتـابـی سـتــاره‌ای، مـاهـی            تو زمین، آسـمان نه دریـایی
آنـقـدر گـفـته‌اند و می‌گـویـند            که شما روز حـشـر با مایی
آن کـسی که گـدایـتـان بـاشـد            فـخـر دارد به حـاتـم طـایـی
تا که مانده حـریم پُر مهرت            چه کسی می‌رود دگر جـایی
در عـزایت اگر اجـازه دهی            هـر دو چـشمم کـنند سـقـایی
من کجا و نوشتـن از کرمت

جان مولا مرا رسان حرمت
تو که با غصه‌ها هم آغوشی            فقط از جرعه‌های غم نوشی
شمع عمرت به گوشۀ زندان            رفته دیگر به حال خاموشی
ذکـرتـان بوده ذکـر خـلّصنی            بهر رفـتن چـقـدر می‌کوشی
از جـسارت به ساحت مـادر            در تب غیرتت چه می‌جوشی
جسمت افـتاده بی‌رمق دیگر            از غل آهـنـیـین تو بیهـوشی
نکـنـد مـوقـع پـریـدن هـست            جامه‌ای از کفن چرا پوشی؟
سپـری می‌شـود ز غـمهـایت            روز و شب های من به چاووشی
مثل هر شیعه‌ای تو هم مولا            عاشق آن ضریح شش گوشی
من پریشان غصه‌هات هستم
عـاشق قـبـر با صفات هـستم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

آن کـسی که گـدایـتـان بـاشـد            فخـر می‌کـند به حـاتم طایـی
بیت زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

من کجا و نوشتـن از کرمت            ان مـولا مـرا رســان حــرم

بیت زیر به دلیل ایرادات محتوایی و معنایی حذف شد

لـوت تـو چـه دیــدنـی بـاشـد            روز و شب از خدا تو مدهوشی